شما اعتمادبهنفس را چگونه معنی میکنید؟ آیا با تعریفی که در ذهن خود دارید، اعتمادبهنفستان بالاست؟
اگر شما فردی هستید که از پایین بودن اعتمادبهنفس رنج میبرید برای
رفع آن چه اقداماتی انجام دادهاید؟
آیا تا به حال با خود فکر کردهاید که ای کاش اعتمادبهنفس بیشتری داشتید؟
اصلا معنی دقیق اعتمادبهنفس چیست؟
اغلب ما چنین فکر میکنیم که اعتمادبهنفس یعنی اینکه به مهارت خود اعتماد
وایمان داشته باشیم برای مثال بگوییم: من نوازندۀ بسیار ماهری هستم و زمانی
که ساز را به دست بگیرم با تمام وجود مینوازم و ساز را با دستانم به آغوش میکشم
تا تمام مهارت و ظرافت لازم را به کار ببرم و اثری به یادماندنی خلق کنم.
این تفکر راجع به اعتمادبهنفس باعث میشود کارهایتان را به خوبی و با مهارت انجام
دهید و احساس اعتمادبهنفس بیشتری کنید اما این نوع نگرش مشکلاتی با خود به همراه دارد:
مهارتهای معدودی وجود دارد که شما میتوانید به خوبی آنها را یاد بگیرید و
تواناییتان را در انجام دادنش بالا ببرید و اگر حس اعتمادبهنفس شما صرفاً بخاطر کاری باشد
که در آن مهارت دارید، فقط هنگام انجام آن کار احساس رضایت و اعتمادبهنفس میکنید، و
چنانچه آن کار را انجام ندهید یا به هر دلیلی نتوانید یا نخواهید به سمت انجام آن کار بروید دیگر احساس خودباوری و اعتمادبهنفس نخواهید داشت.
برای مثال:
اگر شما مذاکره کنندۀ قوی و ماهری باشید فقط زمانیکه توانستهاید قراردادی را به خوبی
به انجام برسانید و یا در کارتان نتایج خوبی به دست آورید احساس اعتمادبهنفس میکنید،
اگر نویسندۀ ماهری هستید فقط هنگام نوشتن و یا یادداشتبرداری احساس خودباوری خواهید کرد
و همچنین در دیگر موارد نیز فقط هنگام انجام کاری که در آن ماهر هستید احساس رضایت خواهید کرد.
تعداد مهارتهایی که ما در طول زندگی به دست میآوریم هرچقدر هم که زیاد باشد
باز هم معدود است و نمیتوانیم تمام کارهای دنیا را با مهارت و بهدرستی انجام دهیم،
پس باید دیدمان را نسبت به اینگونه اعتمادبهنفسها تغییر دهیم چرا که اگر با این نگرش پیش
برویم هرگز نمیتوانیم به معنای واقعی خودباوری و اعتمادبهنفس را درک کنیم و فقط در زمانها
و شرایط محدود حس رضایت خواهیم داشت.
اعتمادبهنفس واقعی آن است که بتواند روی احساس درونی و تواناییهای ما اثر بگذارد.
تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که در کاری پیروز شده یا موفقیتی به دست آورده باشید که
در عین خوشحالی، حسی منفی نسبت به خود داشته باشید؟
شده کاری را با تلاش فراوان شروع کنید، وقت زیادی به آن اختصاص دهید و در پایان از خود بپرسید:
خب که چی؟ با اینکار واقعا قراره به خواستههام برسم؟
اگر اعتمادبهنفس به پول درآوردن، کسب یک مهارت، مقام آوردن و… بود، رسیدن به آن باید برای
همیشه حس اطمینان و آرامش را در ما ایجاد میکرد اما مسئله اینجاست که این اعتمادبهنفس نیست.
پدیدۀ شیادی
در توضیح این واژه باید گفت: بعضاً ما به چیزهایی دست پیدا میکنیم و موفقیتهایی را
به دست میآوریم که خود را مستحق آن نمیدانیم و مدام در حال فکر به این موضوع هستیم
که اشتباه کردم، این موفقیت حق من نیست، و دائم حس میکنیم مرتکب کلاهبرداری شده و دیگران را فریب دادهایم.
برای مثال: وقتی کسی راجع به موفقیت به دست آمده از ما میپرسد در جواب میگوییم:
خودمم نمیدونم چطور شد، حتما شانسی بوده اگر دوباره این اتفاق بیافته بعید میدونم موفق بشم.
ما پیش خودمان فکر میکنیم اگر به فلان موفقیت برسم قطعا اعتمادبهنفس بالایی خواهم داشت و
به خودم افتخار میکنم، برای رسیدن به آن جایگاه و موفقیت تلاش زیادی میکنیم ولی زمانی
که به خواستۀ خود دست یافتیم از اعتمادبهنفسی که منتظرش بودیم اثری نمیبینیم پس حس میکنیم کلاهبرداریم و حس منفی نسبت به خود پیدا میکنیم.
موفقیتهای بیرونی باید به ما حس خودباوری بدهند، در غیر اینصورت ارزشی نخواهند داشت.
شاید بسیاری از شماها اکنون به دنبال کسب ثروت و یا موفقیتی هستید که این مطلب برایتان
خندهدار به نظر میرسد و با خود میگویید: من اگر به خواستههام برسم قطعا احساس اعتمادبهنفس
خواهم داشت. من به شما میگویم: زیاد مطمعن نباشید! خانم باربارادی آنجلیس میگوید: من هر روز با
کسانی سروکار دارم که به تمام خواستهها و آرزوهای خود رسیدهاند، ثروتشان بسیار زیاد است و گاهی
مردم با حسرت به زندگی آنان نگاه میکنند درحالیکه خود آنها احساس خودباوری ندارند و از کمبود یا فقدان اعتمادبهنفس گله میکنند. این انسانها به چه چیزی نیاز دارند؟ حلقۀ گمشدۀ آنان کجاست؟
اعتمادبهنفس و معنی راستینش
اعتمادبهنفس واقعی هیچ ربطی به مهارت یا شغل شما ندارد. ارتباطی با آنچه که در زندگی بیرونی شما اتفاق میافتد نداشته و از آنها الهام نمیگیرد. شما باید تواناییهای خود را بشناسید، درک کنید و باور کنید که میتوانید کاری را انجام داده و پیش ببرید. خودباوری نتیجۀ باور قلبی شما نسبت به تواناییهایتان است، اینکه شما هرکاری
را که بخواهید میتوانید انجام دهید.
اعتمادبهنفس واقعی در درون شما وجود دارد. تعهدی که شما نسبت به قابلیتهای خودتان دارید اعتمادبهنفس ایجاد میکند و به نتایجی که به دست میآورید ارتباطی ندارد. ممکن است شما در کاری شکست بخورید یا اشتباهی مرتکب شوید، اگر اعتمادبهنفس درونی داشته و از خودتان مطمعن باشید اصلا احساس ناامیدی نخواهید کرد چون میدانید آن کار را جبران کرده و حتی به شیوهای بهتر پیش خواهید برد.
روحتان را باور کنید!
شما یک انسان هستید. روحتان را در مقام یک انسان پذیرفته و باور کنید. به خودتان اعتماد داشته باشید که هراتفاقی در زندگیتان بیفتد و با هر مانعی که روبهرو شوید میتوانید آنچه را که لازم است انجام دهید. اگر شما خود را بهعنوان یک «فرد» قبول کنید، به خودتان اعتماد کنید، درمواقع سختی، مشکل یا در مواجهه با هر موضوعی اقدامات موردنیاز را انجام خواهید داد.
نتایجی که ما از موضوعات مختلف میگیریم هیچگاه یکسان و یا قابل پیشبینی نیست، همیشه قرار نیست موفق شویم و به خواستههای خود برسیم. پس نمیتوانیم از وقایع و نتایج بیرونی مطمعن باشیم از تنها چیزی که ما میتوانیم اطمینان حاصل کنیم توانایی خودمان و پایبندی به اهدافمان است. ما میتوانیم نسبت به اهدافمان با خود صادق باشیم و با ارادۀ قوی برای رسیدن به آنها اقدام کنیم.
ملاک اعتمادبهنفس خود را بر پایۀ نتایج مطلوب قرار ندهید، بلکه توانایی و تلاش خود را ملاک قرار دهید به اینصورت که بدانید و به خود قول دهید که تمام توان خود را به کار خواهید بست تا خواستهتان محقق شود.
اگر با این نگرش پیش بروید خودباوری و اعتمادبهنفسی را بهدست خواهید آورد که هیچ مشکل و مسئلهای و یا هیچ فردی نمیتواند آن را از شما بگیرد.
اگر ما فقط بخاطر داشتن یک مهارت احساس اعتمادبهنفس داشته باشیم، نمیتوانیم کارهای دیگر را به درستی انجام دهیم چرا که ترس این را خواهیم داشت که نکند موفق نشوم و این کار را به خوبی پیش نبرم؟… اما اگر اعتمادبهنفس ما برگرفته از باور و اعتقادمان نسبت به خودمان باشد میدانیم که هرکاری را که شروع کنیم به انجام خواهیم رساند حتی اگر نیاز باشد برای انجامش آموزش ببینیم، مطالعه کنیم، تحقیق کرده و مهارت کسب کنیم، قطعا موفق خواهیم شد.
همین سبب میشود خودباوری بالایی کسب کرده و همیشه درهرقدم سربلند و پیروز باشیم.