در سال 1697، مردی کم سن و سال اهل سان فرانسیسکو به نام پل اکمن به دنبال قبیلهای رفت که سالها با
«تمدن شناخته شده امروزی» فاصله داشت، بهگونهای که گویی از سیارات دیگر بودند. آیا امکان وجود چنین مردمانی
در این کره خاکی وجود داشت که هیچ ارتباطی با تمدن امروزی نداشته باشند، سواد خواندن و نوشتن نداشته باشند
و از وجود تلویزیون و چاپ بیخبر باشند؟ پل زمان زیادی نداشت زیرا میدانست در طی چند سال اخیر امکان حمله
شرکتهای راهسازی، خطوط رسانهای و هواپیمایی به این مکان وجود دارد.
در آن دوره پاپوآی گینه نو آخر دنیا و و جزیزه آدمخوارها محسوب میشد. اما پل جوانی کم سن و سال بود که جرات تنها
رفتن به دنیای آدم خوارها را پیدا کرده بود. هدف پل ثبت رسوم عجیب و غریب و افزایش اطلاعات انسان شناسی نبود،
بلکه پل به دنبال کشف راز لبخند، این خصوصیت مشترک همه انسانها بود. هم عصرانش چندان امیدی به اکتشافات او
نداشتن، همکارانش انتظار کشفیات جدید درباره لبخند را نداشتن، کودک لبخند را از مادرش یاد میگیرد: و کودک لبخندش را پاسخ میدهد، همین و بس.
چهل سال پیش که پل میخواست شروع به سفر کند کسی جرات زیر
سوال بردن باور متداول آن زمان را نداشت: اینکه آدمیزاد هنگام تولد چون لوحی سفید است. هر کودکی چون ظرفی
خالیست که به تدریج معلومات و اطلاعات محیط را از والدینش میآموزد. براساس این باور حالتهای مختلف چهره را مانند
چیزهای دیگر میآموزند. پل به این باور اعتقاد نداشت. سوالش این بود: آیا انسان با احساسات ذاتی متولد میشود؟ آیا
امکان تولد با استعداد ذاتی برای لبخند زدن وجود دارد؟ اگر این فرضیه صحیح باشد، همه انسانها باید بتوانند در شرایطی
مشابه حالات چهرهای مشابه داشته باشند. آیا چارلز داروین در فرضیه تکامل همین حدس را مطرح نکرده بود.
با کولهای پر از دوربین و ضبط صوت، همچنین عکس چهرههایی با لبخندهای مختلف، پل به همراه راهنمایی محلی حرکت
به سمت گینه نو را آغاز کرد. پس از طی یکی دوهفته به جایی رسید که پای هیچ اروپایی به آنجا نرسیده بود. قبیله ساکن
در آن ناحیه، سوث فور نام داشت. فقط هشت سال بود که رسم خوردن مغز نزدیکان مرده در بین مردمان ممنوع شده بود.
آنها در خانههایی ساخته شده از شاخه و برگ زندگی میکردن و ابزارهایشان تراشیده از سنگ و چوب بود. زنان و مردان
لباسهایی از برگ و پوست حیوانات به تن داشتن. استقبال گرمی از پل و راهنمایش کردند.
پل وسط قبیله کوچک نشست و ضبط صوتش را در آورد. مردمان قبیله چنین جعبه درخشانی که دو دایره در وسط آن میچرخید
هرگز ندیده بودن. با شنیدن صدای خود از دستگاه چهرههایشان تغییر کرد، دهانشان باز و ابروهایشان بالا رفته بود و چشمانی
درخشان با لبخندی زیبا بر روی صورتشان نقش بسته بود. از شنیدین ای اصوات شگف زده شده بودند. راهنمایی پل هم در
حال فیلبرداری از این صحنه زیبا بود. این اولین مدرکی بود که اثبات میکرد مردمان آن سوی دنیا هم مانند ما لبخند میزنند.
اهالی قبیلا پس از شنیدن این اصوات از کنار پل جم نمیخوردند. هر روز صبح منتظر سرگرمی جدید از طرف محقق جوان بودن،
برخی روزها پل با چاقویی پلاستیکی دنبال بچهها میدوید تا همراهش از آن لحظات و چهرههای هراسیده فیلم برداری کند.
روزهای دیگر راهنمای محلی در حالی که حرفهایش را ترجمه میکرد، تصاویری از چهرههای شاد و غمگین به معرض تماشا
میگذاشت و از آنها درخواست تشخیص چهره والدی را داشت که فرزندش را از دست داده است. به راحتی همگی حالات
چهرههای مختلف را تشخیص میدادند. پس از گذشت چند هفته پل از راهنمایش درخواست کرد ملاقاتی میان دو نفر از همان
روستا به صورت اتفاقی ترتیب دهد. در حین احوال پرسی از لبخندهای شادمانه در چهره آنها فیلم برداری کند.
پس از گذشت چهار ماه پل جهت ادامه تحقیقاتش بر روی عکسها و فیلمها به آمریکا بازگشت. هیچ تردیدی در رابطه با حالات
چهره مردمان قبیله سوث فور و دنیای غرب در ارتباطات اجتماعی شان باقی نمانده بود. امکان تفاوت زبانی میان ملل مختلف وجود
دارد اما هیچ تفاوتی میان چهره نفرات در احساسات مختلف چه در گینه نو و چه در سان فرانسیسکو وجود ندارد. محققان زیادی
تصمیم به زیر سوال بردن نظریه اکمن گرفتن، عدهای به سمت جنگلهای بورنئو در اندونزی، به مناطق عشایر نشین ایران و به دور
افتاده ترین مناطق روسیه سفر کردند
اما نهایتا دست خالی بازگشتند. در همه جای دنیا یک چیز صادق بود: تفاوت فرهنگی
هیچ تاثیری در نمایش احساسات انسانی نداشت. با این کشفیات پل توانست دو نظریه اشتباه را اصلاح کند. اول اینکه هیچ کسی
نمیتونست ادعا کند که کودکان لبخند را از افراد اطرافشان میآموزند زیرا اگر چنین ادعایی صحیح بود باید انواع مختلفی از چندین
خنده در جهان وجود داشت همان طور که واژه شادی در زبانهای مختلف متفاوت هست. امروزه محققان پذیرفتهاند که که حالات
احساسی چهره در همه افراد یکسان است و در نتیجه احساسات ابتدایی و شیوههایی که از طریق آنها بدن ما این احساسات
را ابراز میکند، از ویژگیهای ذاتی همه انسانها است.
سبد خرید شما در حال حاضر خالی است.