کومودو، بزرگترین مارمولک زهردار تاریخ است اما در مقایسه با سایر
اژدها و اَژدَرها، چندان غولپیکر نیست. وزنش بهطور میانگین ۷۰کیلوگرم (تقریباً هموزن انسان)، طولش ۳متر (کوچکتر از پراید هاچبک) و سرعتش ۲۰کیلومتر بر ساعت (کمتر از سرعت انسان در حال دویدن) است؛ اما
چگونه یک فیل پنجمتریِ پنجتُنی را از پای درمیآورد؟!
این دیو کوچک، بسیار علاقهمند به مردار و عاشق لاشهخواری هست،
حس بویایی قویاَش به او کمک میکند تا یک لَش و لاشه را از فاصلهٔ یازده کیلومتری تشخیص دهد! (اگر ساکن تبریز باشید، این فاصله را از میدان راهآهن تا پل کابلیِ راهنمایی تجسم کنید و چنانچه تهرانی هستید، تقریباً از میدان آزادی تا میدان امام حسین! جالبناک نیست؟)
او به قبرها نیز حمله میکند و اجساد را دوست میدارد.
استراتژی کومودو برای شکار:
کمین میکند (صبورانه) و غافلگیرانه به طعمهاَش حملهور میشود!
در اکثر مواقع فقط یک گاز شدید (بهواسطهٔ دندانهای ارّهای مانندش)
میگیرد و قسمتی از گوشت بدن را میکَنَد و از صحنه دور میشود تا
حیوانِ زخمیشده، احساس امنیت کند (صید با دیدن دورشدن کومودو، تصور میکند که جنگ خاتمه یافته و صیاد را فراموشکار و سازشکار میپندارد)، شکار با خوشخیالی به مسیرش ادامه میدهد اما خونریزیاَش قطع نمیشود (مادهای از دهان کومودو به بدنش تزریق گشته که مانع لختهشدن خون و انعقادش میشود)، رفتهرفته فشار خونش اُفت میکند، ماهیچههایش فلج شده و احساس خفگی میکند، چشمانش رو به سیاهی میگراید و بیرمق زمینگیر میشود و درست در چنین حال وخیمی، اژدها را میبیند که آرامآرام و با خونسردی [سوتزنان] سمتش میآید و… .
همهٔ ما انسانها در درون خود، چنین اژدهای مخوفی داریم!
آری بسیاری از آدمها، قربانیِ کومودوی درونشان میشوند بدون آنکه بدانند! ناخواسته با دستِ خودمان، برای چنین موجود خوفانگیز و خطرخیز، لذیذترین غذاهای دلخواهش؛ یعنی مردار و لاشه (افکار منفی) را به خوردش میدهیم! چنان ناشیانه او را در درونمان پرورش میدهیم تا غافلگیرانه گازمان میگیرد و سپس ما که طعمهاش گشتهایم با خیالی آسوده به زندگیمان ادامه میدهیم اما غافل از اینکه لحظهبهلحظه خونِ استعدادهایمان، پتانسیلهایمان، شهامتهایمان، قدرتهای اَندرونیمان و… از وجود متعالیمان خارج میشود و مرگِ آن منِ حقیقیمان فرا میرسد. تبدیل به یک لَشِ بیهدف و بیبرنامه و بیانگیزه میشویم، یک مُردهٔ عمودی و متحرک!
تجویز راهکار برای اژدهای کومودو (چگونه کومودو را مهار کنیم؟):
۱– آن ۵ نفرِ نجاتبخشِ زندگیاَت را پیدا کن:
افکار هر انسان، میانگین افکار پنجنفریست که بیشترین وقت خود را با آنها میگذراند؛ پس با افراد مثبتاندیش و فعال و سرزنده همنشین شو.
۲– معجزهکننده شو:
بسیاری ذهن را به میمونی پریشان تشبیه کردهاند که بین افکار و خیالات مختلف، مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد، با آزادنویسی و برونریزی ذهنی روی کاغذ، حرکات این میمون را از حالت نامرئی به مرئی تبدیل میکنی و اینجوری با کُند شدنِ سرعتِ پرش میمون، ذهنت نظم میگیرد و آرام میشوی، تو در برابرِ آنچه ننوشتهای مسئولی؛ پس بنـویس تا معجزهاش را ببینی… (هر روز اتفاقاتِ خوب و ناخوبِ زندگیاَت را حداقل بهمیزان ۵۰۰ کلمه بنویس)
۳– معتاد شو:
کتابهای خوب از نویسندههای سازنده، قویترین ابزار برای افزایش قدرت پردازش و تقویت قسمت تحلیلگر مغز ما است، به بوی کتابِ کاغذی معتاد شو و روزانه حداقل نیمساعت عضلههای ذهنت رو با خواندن و اندیشیدن تقویت کن.