تاریخچه پژوهشگرانکارآفرینموفقپویا از دیروز تا به امروز
پژوهشگرانکارآفرینموفق پویا شرکتِ پژوهشگرانموفقپویا در 7 تیر 1388 متولد شد و امسال (1401) به سن سیزده سالگیاَش قدم گذاشته است.
یادش بهخیر!
حدودِ پانزده سالِ پیش (1385)، چند تن از محققان و پژوهشگران ایرانی دور هم جمع شده بودند تا در مورد مسائل مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و… کشور با همدیگر به تبادلنظر بپردازند. در میان جمعِ ما حضور کارآفرینها و اندیشمندانی از رشتههای متنوع مانند جامعهشناسی، روانشناسی، مدیریت، اقتصاد و… ، همچنین حضور فعالِ هنرمدارها و هنرمندانی مانند شعرا، بازیگران تئاتر و سینما، ورزشکاران و… مایۀ دلگرمی و یادگیریمان بوده و هست و ایزد منان را بابت تعامل با چنین نعمتهای بزرگی شکرگزاریم. جلساتِ هماندیشی و نشستهای طوفان فکری بهصورت منظم و خودجوش بهمدت دوسالونیم برگزار میشد و حاصل آن، تصمیم و اقدام برای به ثبترساندنِ شرکتی شد. برای انتخاب اسمش چه وسواسی بهخرج میدادیم! اصرار داشتیم که حتماً از واژهای استفاده کنیم تا با دیدنش و شنیدنش، مسئولیت اصلی ما را یادآوری و گوشزد نماید و چه نامی زیباتر و زیبندهتر از «پژوهشگران»؟ کلمۀ نخستِ شرکت برای ما حائز اهمیت زیادی بود و خوشحالیم که مزیّن به لفظِ پژوهشگران شده است. ما انگیزۀ زیادی برای فعالیتهای منسجمِ فکری و تحقیقاتی داشتیم و از سکون و رکود و ایستایی بهشدت بیزار بودیم و هستیم لذا کلمۀ «پویا» نیز برایمان بسیار مهم بود. کمر همت را بسته و آستینهایمان را بالا زده بودیم تا به سراغ گرههای کور اقتصادی و فرهنگی جامعه رفته و آنها را شناسایی کرده و برای گرهگشایی در حد توان خودمان، بیندیشیم و بجوییم و برخیزیم. در این مسیرِ سخت ولی سلیم، میدانستیم که شکست مفهومی ندارد چون معتقد بودیم و هستیم که هر کسی در راه آبادانیِ وطنش مخصوصاً از طریق جویندگی علم، قدم بردارد؛ حتی اگر زمین بخورد باز هم «موفق» است و از آغاز با خود عهد بستیم که در برابر ناملایمتی و کجفهمیها و نابرادریها، رویۀ قهرکردن و غرزدن را در پیش نگیریم و صبورانه و مقتدرانه به مسیرمان ادامه دهیم. و اینگونه شد که سه کلمۀ پرمعنی (حداقل برای جمعِ ما) را در کنار هم چیدیم و این سه عزیز (پژوهشگران + موفق + پویا) را به هم دوختیم و خروجیاَش شد: «پژوهشگرانموفقپویا» اما اهداف ما از تأسیس چنین شرکتی، چهها بودند؟ ما نیز همانند شما عزیزانِ ساکن در ایرانزمین، مشکلات و مسائل گوناگونی را در اکثر عرصههای اجتماع شاهد بودیم از موارد و معضلاتِ ظاهری و آشکاری که صابونش به تن همۀ ما خورده است مانند آسفالتِ بیکیفیت خیابانها که در جاهایی از جادهها، چالهچولههایش شبیه به کوهان شتر یا نوار قلب بوده تا مسائل و مصائبِ عمیق و زیربنایی پنهانی مانند سیر نزولی عزتنفس ملی و کاهشِ اعتماد و… لذا در ابتدای کار اقدام به کاری کارستان کردیم: شروع کردیم به مکتوبکردن و لیستکردنِ همۀ مشکلات جامعه و سپس «خوشهبندی» را آغاز کردیم آن هم باحوصله و دقت و در ادامه، لیستمان را طبقهبندی کردیم و میکینم. (در این زمینه از تکتک شما نیز کمک خواهیم خواست.) {اعتراف میکنیم که در گذشته هر چقدر بر تعداد این لیست اضافه میشد؛ به همان تناسب نیز از روحیۀ ما کاسته میشد.} شاید بپرسید: این خوشهبندی چه مشکلی را حل میکند؟ پاسخ: اگر خوشهبندی به شکلی علمی و دقیق انجام شود؛ تبدیل به ابزاری قوی برای محققان و مدیران میشود که با کمک آن میتوانند مسائل و گرهها را بهتر و اصولیتر حل کرده و همچنین، یافتنِ پاسخِ پرسشها و سوالهای اساسی را سهلتر مینماید، ضمناً زاویۀ دید را بازتر و نگاه را عمیقتر میکند. تا یادمان نرفته یک مزیت ویژهاش را نیز بگوییم و برویم سراغ سایر مطالب: «خوشهبندیِ مفید و اصولی» بهعنوان یک ابزارِ کارا و توانا برای پیشبینیِ رویدادها یا روندها در آینده نیز است. وقتی «خوشهبندی» را انجام دادیم (که سالها طول کشید) و لیست طویلی از مشکلاتِ ایران را آماده کردیم، یک غبار یأس و دلسردی بر اذهان ما نشسته بود و سایۀ ناامیدی هر روز بزرگتر، عظیمتر و مخوفتر میشد. با خود میاندیشیدیم که با این همه معضلاتِ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و… آیا اصلاً امکان دارد که کشور عزیزمان ایران پیشرفت کند؟ ما فقط در آن برهۀ حساس، یک موضوع را خوب درک کرده بودیم و آن هم اینکه آخرین سنگر و زیربناییترین عامل حیاتِ روان و حتی تنِ انسان «امید» است… میدانستیم که اگر این سنگر (امید) را در درون خودمان حفظ نکنیم، در باتلاقِ ناامیدی غرق شده و همۀ حرکتها و تلاشها تبدیل به دنیایی از سکون و رکود و رخوت خواهد شد؛ پس علاوه بر اینکه «امید»مان را دودستی گرفتیم و رهایش نکردیم از سوی دیگر نیز مراقب بودیم تا گرفتار امیدهای واهی و کاذبی نشویم چون یکی از نتایج تحقیقاتمان در حوزۀ روان این است که امیدهای واهی در کوتاهمدت نسبتاً کارایی دارند و تا حدودی باعث ایجاد انگیزه در افراد میشود ولی در بلندمدت یکی از عوامل اصلی نابودکنندۀ امید میباشد… به پژوهشهایمان با همۀ سختیهایش ادامه دادیم تا اینکه آن اتفاق مبارک رخ داد! سیرِ مطالعاتی، ما را به سمت کشورِ «مالزی» سوق داد. وقتی شروع به کاوش و پژوهش در مورد گذشته و امروزِ مالزی کردیم، بسیار تعجب نمودیم! همۀ مشکلاتی که ما در مورد ایران لیست کرده بودیم، در برابرِ معضلاتِ قبلیِ مالزی، خیلی کوچک بودند و اگر بخواهیم با زبان ریاضی حرف بزنیم از محاسبات (بعد از تعدیل) این خروجی را گرفتیم: مشکلاتِ فعلیِ ایران = زیر 10درصد مشکلاتِ قبلیِ مالزی شگفتا… مگر میشود با چنان گذشتۀ تاریک و عقبماندهای، این چنین پیشرفت نمود؟! به پارهای از مسائلِ بحرانی در گذشتۀ مالزی بهصورت خیلی مختصر اشاره میکنیم و در قسمتهای دیگر این تارنما (وبسایت) به طور مفصل به آن خواهیم پرداخت: مشکلات مالزی (قبل از توسعه): – کاهش ارزش پول ملّی – اختلاس و فساد در میان مدیران – از بین رفتنِ امید و باورِ مردم مبنی بر اینکه کشورشان میتواند پیشرفت کند. – مواد مخدر و باندهای مافیایی – اختلافات استراتژیک با چین و دهها معضلِ بزرگ و پیچیده اما تحقیقات فقط به کشور مالزی ختم نشد؛ بلکه هفت کشور دیگر را نیز مورد مطالعه قرار دادیم: آلمان، ژاپن، چین، سنگاپور، استونی، گرجستان، کره گذشتۀ همۀ این کشورها بسیار قابل تأمل و جذاب است و مهمتر از آن، اینکه چگونه بر موانعِ بزرگ و گستردهشان توانستند غالب شوند؟ با چه شیوههایی توانستند گامهای توسعه را برداشته و با سرعتی باورنکردنی و سیری معجزهآسا، در دنیا جایگاهی ویژه برای خودشان کسب نمایند؟ در این وبسایت (تارنما) بهصورت دقیق و علمی به این مسائل نیز خواهیم پرداخت و صدالبته درنظر داشته باشید که ما دنبالِ مثلاً مالزیایی کردنِ ایران یا ایرانِ ژاپنی و… نیستیم چرا که هر کشوری بایستی با تکیه بر پتانسیلها، فرهنگ، موقعیت جغرافیایی و دهها فاکتورِ «برخاسته» از خودش (در گام اول «شناسایی» و مهمتر از آن، «پذیرشِ» خودِ واقعیاَش در زمینۀ نقاط ضعف و قوتِ جامعه) برای آیندۀ خویش، مدل و نقشۀ راهِ توسعهاش را طراحی نماید وگرنه در مسیر پسرفت قدم خواهد گذاشت اما با امید پیشرفت! یکی از نکاتِ بسیار مهمِ یافتههایمان در حوزۀ توسعۀ کشوری، آغاز توسعۀ شهری میباشد و جالب است بدانیم که توسعۀ شهری میسر نخواهد شد مگر با توسعۀ روستایی! اکثر تحقیقات ما را به یک جهت سوق میدهند: آموزش نمیتوانیم از توسعۀ شهری و روستایی سخن بگوییم ولی آموزش را نادیده بگیریم مخصوصاً آموزش «کارآفرینی» و «خودباوری» لذا برای اینکه آلوده به حرفهای شعاری نگردیم و گرفتار تکبعدی بودن نشویم و صرفاً به نظریهپردازی و تئوریمحور بودن اکتفا نکنیم، از سال 1395، با نامِ «رویداد کارآفرینیِ لحظههای مثبت» وارد فاز عمل و اجرایی شده و بهصورت منظم و منسجم در قالب کارگاهها، همایشها و سمینارها اقدام به آموزشهای تئوری و عملی در راستای کارآفرینی نمودهایم. اما به این هم بسنده نکردهایم و خودمان نیز کسبوکارهای جدیدی راهاندازی نمودهایم و یک زنجیرۀ قوی از حلقههای «تحقیق و یادگیری» + «آموزش» + «کارآفرینی در عمل» را به وجود آوردهایم.
مربع طلایی: ما معتقدیم که برای توسعه باید از چهار حوزه که از این بهبعد، نام آنها را «ضلعهای مربع طلایی» خواهیم نامید؛ به صورت همزمان آغاز نماییم:
1- ضلع اول: مدیران (بخش دولتی و خصوصی)
2- ضلع دوم: مدارس
3- ضلع سوم: مساجد
4- ضلع چهارم: روستاها البته منظور از مربعِ طلایی و اضلاعش به معنای نادیده گرفتن سایر حوزهها نیست؛ بلکه مقصود، اولویتبندیکردن و شروع بهصورت زیربنایی میباشد.
دو ضلع این مربع، بسیار مهم و اساسی و دو ضلع دیگرش کمکی یا تسریعکننده (کاتالیزور) میباشد که در ادبیاتِ تفکر سیستمی برای کاتالیزورها از اصطلاحِ «اهرم کاری یا نقاط اهرمی» و برای مسائل مهم و اساسی از اصطلاحِ «نقاط کلیدی» یاد میشود. تمام تلاش مجموعۀ ما این است تا در مرحلۀ نخست، اصول «کار تیمی» را رعایت کرده و خوشبختانه بعد از آزمون و خطاهای بسیار و یادگیری منابع معتبر در این زمینه و پیادهسازی آنها، بالاخره توانستیم آن اصول را در تیم خودمان نهادینه نماییم و ذهنِ تشنهمان را همواره با 3 تفکر (تفکر سیستمی – تفکر استراتژیک – تفکر نقادانه) سیراب نماییم و با «ارزشآفرینی» در حیطهها و حوزههایی که فعال بوده و فعالیتی انجام میدهیم، نیازهای آن بخش از جامعه را با «کیفیت بیشتر» و «هزینۀ کمتر» تأمین نماییم. سخن آخر: سخت معتقدیم که برای توسعۀ کشور، نیاز به مشارکت و همراهی خودِ مردم میباشد و این بدان معناست که امر توسعه بهصورت دستوری و بخشنامهای و تجویزی محقق نخواهد شد. بار سنگینی است که هر کسی به اندازۀ توانش بایستی قسمتی از آن را بر دوش بگیرد تا به سرمنزل برسیم… اگر بخواهیم در ایرانِ عزیزمان شاهد جهش و خیزشِ توسعه باشیم فقط یک راه وجود دارد:
«مشارکتِ مــــن و تـــــــو»